بازسازی دنیا ( داستان کوتاه )



















Blog | Profile | Archive | Email | Design by | Name Of Posts


دنیای رنگارنگ

همه چیز توی دنیای رنگارنگ

پدر روزنامه می خواند، اما پسر کوچکش مدام مزاحمش می شد. حوصله ی پدر سر رفت و صفحه ای از روزنامه را که نقشه جهان را نمایش می داد جدا و قطعه قطعه کرد و به پسرش داد و گفت :
بیا کاری برایت دارم . یک نقشه دنیا را به تو می دهم، ببینم می توانی آن را دقیقاً همان طور که هست بچینی !
و دوباره به سراغ روزنامه اش رفت . می دانست که پسرش تمام روز مشغول این کار خواهد بود .
اما ربع ساعت نگذشته بود که که پسرک با نقشه کامل برگشت.
پدر با تعجب پرسید : مادرت به تو جغرافیا یاد داده است ؟
پسر جواب داد : جغرافیا دیگر چیست ؟
پشت این صفحه تصویر یک آدم بود، وقتی توانستم آن آدم را دوباره بسازم، دنیا دوباره ساخته شد !



نظرات شما عزیزان:

زهرا
ساعت15:06---20 بهمن 1391
سلام مرسی که به وبم اومدی و نظر دادی.وبت باحاله.من لینکت میکنم توم اگه خواستی وبمو بلینک.بازم به وبم بیا.منتظرم.فعلا بایپاسخ:خواهش میکنم

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+نوشته شده در شنبه 18 شهريور 1391برچسب:,ساعت16:6توسط نیایش اسماعیلی | |